این غزل در تاریخ 31/4/1377 و در زمان دانشجویی آقای حسن سعیدی خادم خالدی ، در گوهر دشت کرج سروده شده  و در رومه ی رایزن جوان کرج منتشر شده است .

چشمم نشسته در خون ای ماهرو کجایی 
صیدی اسیر بندم ، به دیدنم نیایی ؟ 

از خون شراب سازم گر عزم مِی نمایی 
جانم فدات سازم در خانه ام گر آیی

چشمم به در سیه شد ، شاید ز در درآیی 
حالی ز ما بپرسی ، مهری به ما نمایی 

عمری در انتظارت ، سر کرده ام که شاید 
با تو به سر نمایم ، ایام بینوایی 

خوار و زبون ز عشقت ، گردیده ام ، خدا را 
بس کن دگر لجاجت ، دشمن به ما چرایی 

از بس به خواب دیدم ، بنموده ام فراموش 
چهری به غیر چهر ، آن چهره ی خدایی 

حال از خدا نخواهم جز یک نیاز آن هم 
روزی به یاد آری ، ایام آشنایی 

کرده حسن» بهانه روی مثال ماهت 
گر نیمه شب بیامد بر خانه ات گدایی 

حسن سعیدی خادم خالدی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها